اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۰
#جونگکوک
با عصبانیت گفتم: حالا چکار کنیممم!!!؟؟
نامجون با تعجب گفت: اون دختر کیه!؟ هرچی فکر میکنم اصلا توی مغزم نمیگنجه که تهیونگ عاشق یه دختر بشه اونم اینجوری!!!؟؟
جیمین بلند شد:جونگکوک گفتی این دختره کیه!؟
تکرار کردم: بهم گفت زنشه!!
شوگا پوزخند زد: زنشه!!!؟؟؟ لابد همونو میگه ک ب اجبار باباش باهاش ازدواج کرد!؟ میگفت ک خیلی دختر لجبازیه...
جین حرفشو قطع کرد: الان وقت این حرفا نیستتت!!! عملیات امشب ما خیلی مهمترهه!! ما سه سال براش وقت گذاشتیم و هر ادمی که میخواست جلومون رو بگیره رو کشتیم..
شوگا با عصبانیت به جین حمله کرد: چرااا وسط حرفممم حرف زدییی؟؟؟
جین اروم گفت: خیلی خبب شوگااا عصبی نباش!
هوبی دستش رو روی شونم گذاشت: تصمیم با توعه کوکی!
سرمو انداختم پایین: نمیدونم...ولی...ما باید عملیات رو تمومش کنیم! برید اماده بشید برای عملیات! نگران تهیونگ هم نباشید اون میدونه چکار کنه هرچی نباشه چندین ساله که رئیس بزرگترین باند مافیاییه!
خودم اینو گفتم ولی از همه بیشتر دلم شور میزد...قطعا سوهو میخواد از تهیونگ انتقام بگیره!!!
#تهیونگ
سریع ماشینو خاموش کردم و ب سرعت از دیوار بالا رفتم وپریدم توی حیاط...
سریع دوییدم سمت در خونه که یهو صدای یه نفر اومد: به به! فکر نمیکردم که بیای اینجا!
برگشتم سمت صدا... ای لعنتی!
با عصبانیت گفتم: حالا چکار کنیممم!!!؟؟
نامجون با تعجب گفت: اون دختر کیه!؟ هرچی فکر میکنم اصلا توی مغزم نمیگنجه که تهیونگ عاشق یه دختر بشه اونم اینجوری!!!؟؟
جیمین بلند شد:جونگکوک گفتی این دختره کیه!؟
تکرار کردم: بهم گفت زنشه!!
شوگا پوزخند زد: زنشه!!!؟؟؟ لابد همونو میگه ک ب اجبار باباش باهاش ازدواج کرد!؟ میگفت ک خیلی دختر لجبازیه...
جین حرفشو قطع کرد: الان وقت این حرفا نیستتت!!! عملیات امشب ما خیلی مهمترهه!! ما سه سال براش وقت گذاشتیم و هر ادمی که میخواست جلومون رو بگیره رو کشتیم..
شوگا با عصبانیت به جین حمله کرد: چرااا وسط حرفممم حرف زدییی؟؟؟
جین اروم گفت: خیلی خبب شوگااا عصبی نباش!
هوبی دستش رو روی شونم گذاشت: تصمیم با توعه کوکی!
سرمو انداختم پایین: نمیدونم...ولی...ما باید عملیات رو تمومش کنیم! برید اماده بشید برای عملیات! نگران تهیونگ هم نباشید اون میدونه چکار کنه هرچی نباشه چندین ساله که رئیس بزرگترین باند مافیاییه!
خودم اینو گفتم ولی از همه بیشتر دلم شور میزد...قطعا سوهو میخواد از تهیونگ انتقام بگیره!!!
#تهیونگ
سریع ماشینو خاموش کردم و ب سرعت از دیوار بالا رفتم وپریدم توی حیاط...
سریع دوییدم سمت در خونه که یهو صدای یه نفر اومد: به به! فکر نمیکردم که بیای اینجا!
برگشتم سمت صدا... ای لعنتی!
- ۸.۴k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط